Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . غیرمرتبط
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
unrelated
/ˌʌnrɪˈleɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unrelated]
[حالت عالی: most unrelated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غیرمرتبط
نامربوط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیارتباط
بیربط
نامربوط
مترادف و متضاد
unconnected
related
1.Of the six cancer patients, two died of unrelated causes.
1. از شش بیمار سرطانی، دو نفر به دلایلی نامربوط فوت کردند.
2.Police said his death was unrelated to the attack.
2. پلیس گفت مرگ او به حمله نامرتبط بوده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
unrecognizable
unreasonably
unreasonable
unrealistically
unrealistic
unrelenting
unreliable
unremarkable
unremitting
unrepentant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان