Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرسخت
2 . بیوقفه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
unrelenting
/ˌʌnrɪˈlentɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more unrelenting]
[حالت عالی: most unrelenting]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرسخت
تسلیمناپذیر، استوار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیگیر
formal
مترادف و متضاد
relentless
1.She is one of the President's most unrelenting critics.
1. او یکی از سرسختترین منتقدهای رئیسجمهور است.
2
بیوقفه
مداوم، بیامان، پیوسته
formal
مترادف و متضاد
relentless
1.The heat was unrelenting.
1. گرما بیامان بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
unregenerate
unrecorded
unreasonably
unreasonable
unrealistic
unreliable
unremarkable
unremitting
unsafe
unsavory
کلمات نزدیک
unrelated
unrecognizable
unreasonably
unreasonable
unrealistically
unreliable
unremarkable
unremitting
unrepentant
unrepresentative
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان