[فعل]

to unsettle

/ʌnˈsetl/
فعل گذرا
[گذشته: unsettled] [گذشته: unsettled] [گذشته کامل: unsettled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آشفتن ناراحت کردن، مضطرب ساختن، نگران کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آشفتن نگران بودن
  • 1.Changing schools might unsettle the kids.
    1. تعویض مدرسه ممکن است باعث نگران کردن بچه‌ها شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان