[صفت]

unsteady

/ʌnˈstedi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: unsteadier] [حالت عالی: unsteadiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متزلزل لرزان، بی‌تعادل

مترادف و متضاد steady
  • 1.an unsteady hand
    1. دست لرزان
  • 2.She is still a little unsteady on her feet after the operation.
    2. او هنوز بعد از عمل جراحی روی پاهایش بی‌تعادل است [تعادل ندارد].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان