Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیتجربه
2 . امتحاننشده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
untried
/ˌʌnˈtraɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more untried]
[حالت عالی: most untried]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیتجربه
ناآزموده
1.She chose two untried actors for the leading roles.
1. او دو هنرپیشه بیتجربه برای نقشهای اصلی انتخاب کرد.
2
امتحاننشده
تستنشده
1.This is a new and relatively untried procedure.
1. این یک پروسه جدید و نسبتاً امتحاننشده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
untreated
untreatable
untrammeled
untrained
untrainable
untrue
untrustworthy
untruth
untruthful
untutored
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان