[اسم]

vacancy

/ˈveɪkənsi/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ظرفیت خالی جای خالی

  • 1.The dentist can't see you today but she has a vacancy tomorrow morning.
    1. دندانپزشک نمی‌تواند امروز شما را ویزیت کند اما فردا صبح یک جای خالی [نوبت] دارد.
  • 2.The no vacancies sign!
    2. تابلوی عدم ظرفیت خالی!
  • 3.We wanted to book a hotel room in July but there were no vacancies.
    3. ما می‌خواستیم در ماه جولای اتاقی در هتل رزرو کنیم، اما ظرفیت خالی وجود نداشت.

2 فرصت شغلی

  • 1.Tell me if you hear of any vacancies for secretaries.
    1. اگر فرصت‌های شغلی برای منشی به گوشت خورد، به من خبر بده.
  • 2.There is a vacancy for a shop assistant on Saturdays.
    2. یک فرصت شغلی برای متصدی فروش شنبه‌ها وجود دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان