Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مرخصی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
vacation
/veɪˈkeɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مرخصی
تعطیلات
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعطیلات
مترادف و متضاد
break
day off
holiday
term
work
1.When your vacation begins?
1. چه زمانی تعطیلات شما آغاز میشود؟
on vacation
در مرخصی
I'm on vacation.
من در مرخصی به سر میبرم.
to take a vacation
به تعطیلات رفتن/مرخصی گرفتن
You look tired—you should take a vacation.
خسته بهنظر میرسی؛ باید به تعطیلات بروی.
the Christmas/Easter/summer vacation
تعطیلات کریسمس/عید پاک/تابستان
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
vacate
vacancy
vac
v neck
v
vacationer
vacationist
vacay
vaccinate
vaccinated
کلمات نزدیک
vacate
vacant possession
vacant
vacancy
va
vacationer
vaccinate
vaccinated
vaccination
vaccine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان