Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خالی (از سکنه)
2 . بلاتصدی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
vacant
/ˈveɪ.kənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more vacant]
[حالت عالی: most vacant]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خالی (از سکنه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خالی
formal
مترادف و متضاد
empty
unoccupied
full
occupied
1.I put my coat on that vacant seat.
1. من پالتویم را روی آن صندلی خالی گذاشتم.
2.Someone is planning to build a house on that vacant lot.
2. شخصی قصد دارد در آن قطعه زمین خالی خانه بسازد.
3.When the landlord broke in, he found that apartment vacant.
3. وقتی صاحبخانه وارد (خانه) شد، آپارتمان را خالی (از سکنه) یافت.
2
بلاتصدی
formal
مترادف و متضاد
on the market
unused
occupied
1.The assistant marketing job is vacant - why don't you apply?
1. کار دستیار بازاریابی بلاتصدی است؛ چرا شما درخواست نمیدهید؟
تصاویر
کلمات نزدیک
vacancy
va
v-neck
v
uzbekistan
vacant possession
vacate
vacation
vacationer
vaccinate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان