[فعل]

to vegetate

/ˈvedʒəteɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: vegetated] [گذشته: vegetated] [گذشته کامل: vegetated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بزرگ شدن (گیاهان) سبز شدن، رشد کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: سبز شدن
old use

2 با ناپویایی جسمی یا فکری زندگی کردن علافی کردن

  • 1.He spends all his free time at home vegetating in front of the TV.
    1. او تمام اوقات فراغتش را در خانه جلوی تلویزیون به علافی می‌گذراند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان