Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بزرگ شدن (گیاهان)
2 . با ناپویایی جسمی یا فکری زندگی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to vegetate
/ˈvedʒəteɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: vegetated]
[گذشته: vegetated]
[گذشته کامل: vegetated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بزرگ شدن (گیاهان)
سبز شدن، رشد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سبز شدن
old use
2
با ناپویایی جسمی یا فکری زندگی کردن
علافی کردن
1.He spends all his free time at home vegetating in front of the TV.
1. او تمام اوقات فراغتش را در خانه جلوی تلویزیون به علافی میگذراند.
تصاویر
کلمات نزدیک
vegetarianism
vegetarian
vegetable oil
vegetable
vegan
vegetation
vegetative
vegetative state
veggie
vehemence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان