Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رگه
2 . رگ
3 . رگبرگ (گیاهشناسی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
vein
/veɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رگه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رگه
مترادف و متضاد
layer
line
thread
1.A vein of lunacy seemed to run in the family.
1. به نظر میرسید رگهای از جنون در این خانواده ارثی است.
2.Explorations disclosed the rich vein of copper in the mountain.
2. اکتشافات رگه غنی از مس را در دل کوه کشف کرد.
2
رگ
سیاهرگ، ورید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رگ
ورید
سیاهرگ
1.Mario's wrist was severely cut by the rock, causing his vein to bleed heavily.
1. مچ "ماریو" به شدت با سنگ بریده شد و باعث شد رگش به شدت خونریزی کند.
3
رگبرگ (گیاهشناسی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رگبرگ
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
veil
vehicle
veggie
vegetation
vegetarianism
velcro
vellicate
vellum
velocipede
velvet
کلمات نزدیک
veiled
veil
vehicular
vehicle
vehemently
velar
velcro
velma
velocity
velodrome
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان