[اسم]

venom

/ˈvenəm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زهر سم، نفرت، کینه

معادل ها در دیکشنری فارسی: زهر سم
مترادف و متضاد malice poison spite
  • 1.a look of pure venom
    1. نگاهی کاملا زهر (آلود)
  • 2.His voice was full of venom.
    2. صدای او پر از نفرت و کینه بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان