Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تهویه کردن (هوا)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to ventilate
/ˈvɛntəˌleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: ventilated]
[گذشته: ventilated]
[گذشته کامل: ventilated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تهویه کردن (هوا)
هوارسانی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تهویه کردن
هوا دادن
formal
مترادف و متضاد
aerate
air
air-condition
1.The lungs ventilate the blood.
1. ششها خون را هوارسانی میکنند.
2.We ventilated the kitchen by opening the windows.
2. با باز کردن پنجرهها، هوای آشپزخانه را تهویه کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
vent
venous blood
venous
venomous
venom
ventilation
ventilator
ventriloquist
venture
venture capital
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان