[اسم]

ventilator

/ˈventɪleɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دستگاه تنفس مصنوعی ونتیلاتور

  • 1.He was put on a ventilator.
    1. او را به دستگاه تنفس مصنوعی وصل کردند.

2 هواکش

معادل ها در دیکشنری فارسی: هواکش فن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان