[اسم]

volleyball

/ˈvɑliːbɔːl/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 والیبال

معادل ها در دیکشنری فارسی: والیبال
  • 1.They played volleyball on the beach.
    1. آنها در ساحل والیبال بازی کردند.

2 توپ والیبال

معادل ها در دیکشنری فارسی: توپ والیبال
  • 1.I found a volleyball in the beach.
    1. من در ساحل یک توپ والیبال پیدا کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان