Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . منتظر ماندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to wait about
/weɪt əˈbaʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: waited about]
[گذشته: waited about]
[گذشته کامل: waited about]
صرف فعل
1
منتظر ماندن
صبر کردن
مترادف و متضاد
wait around
1.Let’s wait about and see what happens.
1. بیا صبر کنیم و ببینیم چه میشود.
2.We spent the whole day waiting about for something exciting to happen, but nothing did.
2. ما تمام روز منتظر اتفاق هیجانانگیزی بودیم، اما هیچ اتفاقی نیفتاد.
تصاویر
کلمات نزدیک
visit with
veg out
type in
trigger off
pay a call on
wait around
wake up to
warm to
watch out for
weigh on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان