[اسم]

warmth

/wɔːrmθ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گرما گرمی

معادل ها در دیکشنری فارسی: حرارت گرمی گرما
مترادف و متضاد heat
  • 1.I still remember the warmth of their welcome.
    1. هنوز گرمی خوشامدگویی‌شان را به خاطر دارم.
the warmth of the sun
گرمای خورشید

2 صمیمیت مهربانی

مترادف و متضاد friendliness
  • 1.Her warmth surprised me.
    1. صمیمیت او من را متعجب کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان