[اسم]

waterskiing

/ˈwɑːtərskiːɪŋ/
غیرقابل شمارش

1 اسکی روی آب

معادل ها در دیکشنری فارسی: اسکی روی آب
  • 1.We snorkelled and did some waterskiing.
    1. ما شنای زیرآبی کردیم و کمی هم اسکی روی آب انجام دادیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان