Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از خستگی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
wearily
/ˈwɪrəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
از خستگی
با خستگی
1.‘Yes, yes, I know,’ she said wearily.
1. او با خستگی گفت: «آره، آره، میدانم.»
2.He closed his eyes wearily.
2. او از خستگی چشمهایش را بست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wearied
wearer
wearable
wear upon
wear thin
weariness
wearing
wearing apparel
wearing away
wearisome
کلمات نزدیک
wearer
wear the pants in the family
wear special clothes
wear out
wear one's heart on one's sleeve
weariness
wearing
wearisome
weary
weasel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان