[فعل]

to wipe out

/waɪp aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: wiped out] [گذشته: wiped out] [گذشته کامل: wiped out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با خاک یکسان کردن محو کردن، به‌طور کامل نابود کردن

  • 1.The bombs wiped out the whole town.
    1. بمب‌ها تمام شهر را با خاک یکسان کردند.

2 تعادل خود را از دست دادن افتادن

informal
  • 1.She wiped out at the third gate in the slalom race.
    1. او در سومین درگاه در اسکی مارپیچ تعادلش را از دست داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان