Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با خاک یکسان کردن
2 . تعادل خود را از دست دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to wipe out
/waɪp aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: wiped out]
[گذشته: wiped out]
[گذشته کامل: wiped out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با خاک یکسان کردن
محو کردن، بهطور کامل نابود کردن
1.The bombs wiped out the whole town.
1. بمبها تمام شهر را با خاک یکسان کردند.
2
تعادل خود را از دست دادن
افتادن
informal
1.She wiped out at the third gate in the slalom race.
1. او در سومین درگاه در اسکی مارپیچ تعادلش را از دست داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wipe off
wipe away
wipe
wintry
wintertime
wipe up
wiped out
wiper
wiper blade
wire
کلمات نزدیک
wipe off
wipe
wintry
wintersweet
winter tire
wipe up
wiped out
wiper
wire
wire cutter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان