[فعل]

to work off

/wɜrk ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: worked off] [گذشته: worked off] [گذشته کامل: worked off]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غلبه کردن (بر احساسات منفی) تخلیه کردن حسی منفی (با انجام کاری)

  • 1.She worked off her anger by going for a walk.
    1. او با پیاده‌روی توانست بر عصبانیتش غلبه کند.
  • 2.She works off stress by running for at least half an hour every day.
    2. او با دویدن هرروزه حداقل نیم ساعت بر استرس غلبه می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان