Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رفعوروجوع کردن (مشکل و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to work through
/wɜrk θru/
فعل گذرا
[گذشته: worked through]
[گذشته: worked through]
[گذشته کامل: worked through]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رفعوروجوع کردن (مشکل و...)
مدیریت کردن (شرایط ناخوشایند)
1.It's a complex situation but we'll work through it.
1. وضعیت پیچیدهای است، اما میتوانم مدیریتش کنیم.
2.Just give me a minute to work through the problem.
2. فقط یک دقیقه به من وقت بده تا (این) مشکل را رفعورجوع کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
work surface
work shift
work over
work out
work on
work to rule
work up
workable
workday
worked up
کلمات نزدیک
weigh on
watch out for
warm to
wake up to
wait around
work towards
3d
walk away
walk in
afk
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان