[فعل]

to wrap

/ræp/
فعل گذرا
[گذشته: wrapped] [گذشته: wrapped] [گذشته کامل: wrapped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بسته‌بندی کردن کادو کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: بسته‌بندی کردن
مترادف و متضاد pack package parcel
to wrap something (up)
چیزی را کادو کردن [بسته‌بندی کردن]
  • She wrapped the present and tied it with ribbon.
    او هدیه را بسته‌بندی کرد و آن را با روبان بست [گره زد].
to wrap something in something
چیزی را با چیزی بسته‌بندی کردن
  • The present was beautifully wrapped in gold paper.
    کادو به‌طرز زیبایی با کاغذ طلایی بسته‌بندی شده بود.

2 پیچیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیچیدن
مترادف و متضاد bundle up swaddle swathe
to wrap something around somebody/something
چیزی را دور کسی/چیزی پیچیدن
  • He wrapped a towel around his shoulders.
    او حوله‌ای دور شانه‌اش پیچید.
to wrap something/somebody in something
چیزی/کسی را در چیزی پیچیدن
  • She wrapped the baby in a blanket.
    او بچه را در پتو پیچید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان