Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بستهبندی کردن
2 . پیچیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to wrap
/ræp/
فعل گذرا
[گذشته: wrapped]
[گذشته: wrapped]
[گذشته کامل: wrapped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بستهبندی کردن
کادو کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بستهبندی کردن
مترادف و متضاد
pack
package
parcel
to wrap something (up)
چیزی را کادو کردن [بستهبندی کردن]
She wrapped the present and tied it with ribbon.
او هدیه را بستهبندی کرد و آن را با روبان بست [گره زد].
to wrap something in something
چیزی را با چیزی بستهبندی کردن
The present was beautifully wrapped in gold paper.
کادو بهطرز زیبایی با کاغذ طلایی بستهبندی شده بود.
2
پیچیدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیچیدن
مترادف و متضاد
bundle up
swaddle
swathe
to wrap something around somebody/something
چیزی را دور کسی/چیزی پیچیدن
He wrapped a towel around his shoulders.
او حولهای دور شانهاش پیچید.
to wrap something/somebody in something
چیزی/کسی را در چیزی پیچیدن
She wrapped the baby in a blanket.
او بچه را در پتو پیچید.
تصاویر
کلمات نزدیک
wrangle
wraf
wpc
wow!
wow
wrap round
wrap someone around one's little finger
wrap up
wraparound
wrapped around one's little finger
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان