[فعل]

concretar

/kˌɔnkɾetˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: concreté] [حال: concreto] [گذشته: concreté] [گذشته کامل: concretado]

1 تعیین کردن معین کردن

  • 1.Mi secretaria te llamará para concretar la fecha de la cirugía.
    1. منشی من با شما تماس خواهد گرفت تا تاریخ جراحی را معین کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان