[صفت]

contento

/kɔntˈɛnto/
قابل مقایسه
[حالت مونث: contenta] [جمع مونث: contentas] [جمع مذکر: contentos]

1 خوشحال شاد

مترادف و متضاد feliz
  • 1.Me siento feliz porque la semana que viene voy a Cancún.
    1. من خوشحالم، زیرا هفته بعد به "کانکون" خواهم رفت.

2 راضی خوشحال

  • 1.Estoy contento con los resultados. La estrategia que aplicaste resultó ser la mejor.
    1. من از نتایج راضی هستم. استراتژی که دنبال کردی ثابت کرد که بهترین است.
[اسم]

el contento

/kɔntˈɛnto/
غیرقابل شمارش مذکر

3 شادمانی شادی

  • 1.Alicia no podía esconder su contento. Su solicitud para Harvard había sido aceptada.
    1. "آلیسیا" نمی‌توانست خوشحالی‌اش را پنهان کند. هاروارد درخواستش را قبول کرده بود.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان