Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . غمگین
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
decaído
/dˌekaˈiðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: decaída]
[جمع مونث: decaídas]
[جمع مذکر: decaídos]
1
غمگین
پکر
1.Mi padre está muy decaído desde que lo despidieron.
1. از وقتی که پدرم را اخراج کردند، بسیار افسرده شدهاست.
کلمات نزدیک
régimen
molestia
malestar
ansiedad
faringitis
pulsación
bronquitis
neumonía
crónico
hereditario
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان