Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . طلاق گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
divorciarse
/dˌiβɔɾθjˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me divorcié]
[حال: me divorcio]
[گذشته: me divorcié]
[گذشته کامل: divorciado]
صرف فعل
1
طلاق گرفتن
1.Mi primo Gabriel se acaba de divorciar de la segunda esposa.
1. پسرعمویم، "گابریل" بهتازگی از دومین زنش طلاق گرفتهاست.
کلمات نزدیک
discusión
dejar a alguien
crisis
convivir
comprometer
educar
hijo adoptivo
llevarse bien
llevarse mal
noviazgo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان