Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . شکستگی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la fractura
/fɾaktˈuɾa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: fracturas]
1
شکستگی
شکاف
1.El tratamiento dependerá del tipo de fractura y de la localización.
1. درمان به نوع و محل شکستگی بستگی دارد.
کلمات نزدیک
pulso
herida
accidente
lesión
aerosol
contusión
quemadura
mordedura
descarga eléctrica
sutura
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان