Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . اصابت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
impactar
/ˌimpaktˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: impacté]
[حال: impacto]
[گذشته: impacté]
[گذشته کامل: impactado]
صرف فعل
1
اصابت کردن
برخورد کردن
1.Esta marca de aquí confirma que una de las balas impactó en la pared.
1. این علامت در اینجا تأیید میکند که یکی از گلولهها به دیوار برخورد کردهاست.
کلمات نزدیک
hada madrina
guardián
golpear
garra
folclórico
insultar
intervenir
mirador
obstáculo
ocultar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان