Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . چشمانداز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el mirador
/mˌiɾaðˈɔɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: miradores]
1
چشمانداز
جای مشرف، جای بلند
1.Mi novio me llevó a un mirador desde donde se veía toda la ciudad.
1. دوستپسرم من را به یک جای بلند برد که از آنجا تمام شهر معلوم بود.
کلمات نزدیک
intervenir
insultar
impactar
hada madrina
guardián
obstáculo
ocultar
ogro
orgullo
peludo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان