Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . توهین کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
insultar
/ˌinsultˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: insulté]
[حال: insulto]
[گذشته: insulté]
[گذشته کامل: insultado]
صرف فعل
1
توهین کردن
اهانت کردن
1.Mi vecino me insultó cuando choqué su coche por accidente.
1. وقتی که من تصادفاً به اتومبیل همسایهام زدم، او به من توهین کرد.
کلمات نزدیک
impactar
hada madrina
guardián
golpear
garra
intervenir
mirador
obstáculo
ocultar
ogro
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان