[اسم]

el inversor

/ˌimbɛɾsˈɔɾ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: inversores] [مونث: inversora]

1 سرمایه‌گذار

  • 1.El inversor compró un edificio durante la crisis y en 10 años ganó una fortuna.
    1. سرمایه‌گذار در بحران یک ساختمان خرید و طی ده سال پول زیادی به دست آورد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان