Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . لب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el labio
/lˈaβjo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: labios]
1
لب
1.Hoy tuve una pelea. Ahora tengo un labio hinchado y un ojo morado.
1. امروز دعوا کردم. حالا لبم باد کرده و چشمم کبود شدهاست.
کلمات نزدیک
diente
boca
oreja
ojo
nariz
cabello
barba
frente
ceja
pestaña
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان