Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . چشم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el ojo
/ˈoxo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ojos]
1
چشم
1.Tenía los ojos rojos de llorar.
1. چشمانش بهخاطر گریه قرمز شده بود.
کلمات نزدیک
nariz
mil millones
un millón
mil
novecientos
oreja
boca
diente
labio
cabello
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان