Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . توقف کردن
2 . جلوی چیزی را گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
parar
/paɾˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: paré]
[حال: paro]
[گذشته: paré]
[گذشته کامل: parado]
صرف فعل
1
توقف کردن
ایستادن، متوقف شدن
1.De repente, el corredor se paró y se desplomó.
1. ناگهان دونده ایستاد و روی زمین افتاد.
2
جلوی چیزی را گرفتن
گرفتن
1.El portero paró el tiro libre y ganó el partido.
1. دروازهبان ضربه آزاد را گرفت و مسابقه را برنده شد.
کلمات نزدیک
empujar
jalar
tirar
dar
traer
comenzar
de mediana edad
adulto
gordo
enfadado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان