Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . بردن
2 . کشیدن
3 . پرت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
tirar
/tiɾˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: tiré]
[حال: tiro]
[گذشته: tiré]
[گذشته کامل: tirado]
صرف فعل
1
بردن
کشیدن
1.Cuatro caballos blancos tiraron del carruaje de la novia hasta la iglesia.
1. چهار اسب سفید کالسکه عروس را بهسمت کلیسا میکشیدند.
2
کشیدن
چیزی را کشیدن
1.No empujes la puerta, tira para abrirla.
1. در را هل نده؛ بکش تا باز شود.
3
پرت کردن
انداختن
1.Si tiras una moneda al pozo, puedes pedir un deseo.
1. اگر یک سکه در چاه بیندازی، میتوانی یک آرزو بکنی.
کلمات نزدیک
dar
traer
caer
venir
enseñar
jalar
empujar
parar
comenzar
de mediana edad
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان