[فعل]

pintar

/pintˈaɾ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: pinté] [حال: pinto] [گذشته: pinté] [گذشته کامل: pintado]

1 نقاشی کردن رنگ کردن، کشیدن (نقاشی)

  • 1.Mi hija suele pintar cachorros usando una plantilla.
    1. دخترم عادت دارد با شابلون توله‌سگ بکشد.

2 خود را آرایش کردن (pintarse)

  • 1.Se pinta todos los días antes de ir a trabajar.
    1. او هر روز قبل از اینکه به سر کار برود، آرایش می‌کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان