Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . قرار گذاشتن
2 . ماندن
3 . شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
quedar
/keðˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: quedé]
[حال: quedo]
[گذشته: quedé]
[گذشته کامل: quedado]
صرف فعل
1
قرار گذاشتن
1.He quedado con mi abogado a las 10 am porque quiero pedirle consejo sobre el tema.
1. با وکیلم ساعت ده صبح قرار گذاشتم، زیرا میخواهم در مورد این موضوع از او راهنمایی بخواهم.
2
ماندن
(quedarse)
1.Nuestros primos se quedaron con nosotros durante la Navidad.
1. پسرخالههایمان در کریسمس پیش ما ماندند.
3
شدن
(quedarse)
1.Mi abuelo se quedó ciego cuando tenía 80 y pico años.
1. وقتی که پدربزرگم هشتاد سال و خردهای داشت، نابینا شد.
کلمات نزدیک
qué pena
precio
pintar
oyente
organizar
querer
rato
recoger
salir
saltar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان