[فعل]

recoger

/rˌekoxˈɛɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: rocogí] [حال: recojo] [گذشته: rocogí] [گذشته کامل: recogido]

1 بلند کردن برداشتن، جمع کردن

  • 1.Tuve que recoger todas las canicas que se cayeron al suelo.
    1. باید تمام تیله‌هایی که روی زمین ریخته بود را جمع می‌کردم.

2 چیدن (میوه)

  • 1.Dediqué unas semanas a recoger uvas.
    1. من چند هفته برای چیدن انگورها صرف کردم.

3 جمع کردن (مو) بالای سر بستن، بستن

  • 1.Ella recogió su cabello para la boda.
    1. او برای عروسی موهایش را جمع کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان