[اسم]

la sesión

/sesjˈɔn/
قابل شمارش مونث
[جمع: sesiones]

1 جلسه

  • 1.El paciente ya hizo siete sesiones de quimioterapia.
    1. بیمار تابه‌حال هفت جلسه شیمی‌درمانی انجام داده‌است.

2 سانس

  • 1.Compré boletos para la sesión nocturna del cine.
    1. من برای سانس شبانه سینما بلیت خریدم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان