Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . کنترل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la regulación
/rˌeɣulaθjˈɔn/
غیرقابل شمارش
مونث
1
کنترل
اداره
1.Debido al crecimiento acelerado de la población, el gobierno impuso medidas de regulación de natalidad.
1. بهدلیل رشد سریع جمعیت، دولت اقداماتی برای کنترل زادوولد اعمال کرد.
کلمات نزدیک
renovable
energía alternativa
medida
atrapado
vertido
tóxico
eólico
disminución
industria
nocivo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان