Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . راننده تاکسی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el taxista
/taksˈista/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: taxistas]
[مونث: taxista]
1
راننده تاکسی
1.Al taxista le gusta hablar con los turistas y compartir información sobre su ciudad.
1. راننده تاکسی دوست دارد با توریستها صحبت کند و درمورد شهرش به آنها اطلاعات بدهد.
کلمات نزدیک
conductor de autobús
guardia de seguridad
soldado
óptico
dependiente
conductor
propietario
guardaespaldas
sacerdote
monja
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان