Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . راننده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el conductor
/kˌɔnduktˈɔɾ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: conductores]
[مونث: conductora]
1
راننده
1.Resultó que el conductor del taxi era de Cádiz, como yo.
1. در آخر معلوم شد که راننده تاکسی مانند من اهل شهر "کادیس" بود.
کلمات نزدیک
taxista
conductor de autobús
guardia de seguridad
soldado
óptico
propietario
guardaespaldas
sacerdote
monja
monje
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان