[صفت]

cher

/ʃɛʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: chère] [جمع مونث: chères] [جمع مذکر: chers]

1 عزیز گرامی، باارزش

مترادف و متضاد aimé chéri précieux secondaire
« Cher (Chère) ami/enfant/fille/Mélusine... »
«دوست/بچه/دختر/ملوسین... عزیز»
  • Salut mes chers amis !
    سلام، دوستان عزیزم!
être cher à quelqu'un
برای کسی عزیز [باارزش] بودن
  • 1. Ses enfants lui sont chers.
    1. بچه‌هایش برایش عزیز هستند.
  • 2. Ton soutien lui est cher.
    2. حمایتت برایش باارزش است.
mon cher/ma chère
عزیزم [خطاب به جنس مذکر/مونث]
  • Mon cher, ne le fais pas !
    عزیزم، آن کار را نکن.
نکته درباره جایگاه cher به معنی عزیز
این صفت در این معنی قبل از اسم می‌آید.

2 گران‌قیمت گران

مترادف و متضاد coûteux dispendieux bon marché économique
fleur/billet/livre... cher(chère)
گل/بلیط/کتاب... گران
  • 1. Ces vêtements sont trop chers.
    1. این لباس‌ها خیلی گران هستند.
  • 2. Il est normal que de tels objets soient très chers.
    2. طبیعی است که چنین اشیایی گران‌قیمت باشند.
نکته‌ای درباره جایگاه cher به معنی گران
در این معنی همیشه بعد از اسم می‌آید.
[قید]

cher

/ʃɛʀ/
قابل مقایسه

3 گران به‌طور گران

مترادف و متضاد élevé
coûter cher
گران بودن [گران قیمت بودن]
  • 1. Aujourd'hui les appareils photos coûtent très chers.
    1. امروزه دوربین عکاسی گران است.
  • 2. Cet ordinateur coûte cher.
    2. این رایانه گران است.
payer quelque chose cher
چیزی را گران خریدن [بهای سنگینی دادن]
  • 1. Ce peuple a payé cher sa liberté.
    1. این مردم آزادی‌شان را گران خریدند.
  • 2. Plusieurs milliers des manifestants paient cher leurs buts.
    2. چندین هزار از تظاهرات‌کنندگان اهدافشان را گران می‌خرند.
[حرف ندا]

cher

/ʃɛʀ/

4 عزیزم (در خطاب)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان