Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . اجتماع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la communauté
/kɔmynote/
قابل شمارش
مونث
1
اجتماع
جامعه
1.Ce projet aura un grand impact sur la communauté.
1. این پروژه تاثیری مهم بر جامعه خواهد داشت.
2.Nous faisons partie de la communauté française de ce pays.
2. ما عضوی از اجتماع فرانسویها در این کشور هستیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
communautarisme
communautaire
communal
commun
commotion
communauté de partage
commune
communicatif
communication
communication des pièces du dossier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان