[فعل]

compléter

/kɔ̃plete/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: complété] [حالت وصفی: complétant] [فعل کمکی: avoir ]

1 کامل کردن تکمیل کردن

  • 1.Avec les pièces qu'il restait, l'enfant a complété le puzzle.
    1. با تکه‌هایی که مانده بود بچه پازل را تکمیل کرد.
  • 2.Le collier complète sa tenue.
    2. گردنبند ظاهرش را کامل می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان