[فعل]

se comporter

/kɔ̃pɔʀte/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: comporté] [حالت وصفی: comportant] [فعل کمکی: être ]

1 رفتار کردن برخورد کردن

مترادف و متضاد se conduire
se comporter (bien/mal...)
(خوب/بد...) رفتار کردن
  • 1. L'enfant s'est comporté comme un adulte pendant le mariage.
    1. بچه در جشن عروسی مانند یک (فرد) بالغ رفتار کرد.
  • 2. Nous apprenons à nos enfants à bien se comporter à l'école.
    2. ما به فرزندانمان یاد می‌دهیم که در مدرسه خوب رفتار کنند.

2 داشتن دارا بودن، تشکیل شدن از (comporter)

مترادف و متضاد comprendre consister en
comporter quelque chose
چیزی داشتن
  • 1. Ce modèle comporte un écran tactile.
    1. این مدل مانیتور لمسی دارد.
  • 2. L'ordinateur portable comporte un clavier et un écran solidaires.
    2. کامپیوتر قابل حمل، کیبورد و مانیتور تکی دارد.
  • 3. Le château comporte trois parties.
    3. کاخ، از سه قسمت تشکیل شده‌است.

3 در بر داشتن نتیجه دادن (comporter)

مترادف و متضاد entraîner impliquer
comporter un résultat/une conséquence...
نتیجه/عواقبی... در بر داشتن
  • 1. Il comporte des mauvaises conséquences.
    1. این عواقب بدی در بر دارد.
  • 2. La situation comporte des inconvénients.
    2. این موقعیت ضررهایی در بر دارد.

4 کار کردن

مترادف و متضاد marcher
se comporter (bien/mal...)
(درست/بد...) کار کردن
  • 1. Le mécanisme se comporte bien dans des conditions extrêmes.
    1. دستگاه در شرایط حاد درست کار می‌کند.
  • 2. Mon téléphone portable ne se comportait plus.
    2. تلفن همراهم دیگر کار نمی‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان