[قید]

couramment

/kuʀamɑ̃/
غیرقابل مقایسه

1 اغلب معمولا

  • 1.Ce mot s'emploie couramment.
    1. این کلمه اغلب استفاده می‌شود.

2 فصیحانه مسلط، به‌طور روان

  • 1.Elle parle couramment trois langues.
    1. او فصیحانه سه زبان را صحبت می‌کند.
  • 2.Parler couramment une langue étrangère.
    2. یک زبان خارجی را به طور روان صحبت کردن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان