[اسم]

la courbature

/kuʀbatyʀ/
قابل شمارش مونث

1 کوفتگی (عضلات)

  • 1.Ce sport lui causa des courbatures le lendemain.
    1. این ورزش فردایش برای او کوفتگی‌هایی ایجاد کرد.
  • 2.J'ai ressenti une courbature dans les membres.
    2. من در اعضایم یک کوفتگی حس کردم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان