Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . کشف کردن
2 . پرده برداشتن
3 . دیدن
4 . لباس خود را درآوردن
5 . (هوا) باز شدن
6 . در خود متوجه شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
découvrir
/dekuvʀiʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: découvert]
[حالت وصفی: découvrant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
کشف کردن
آشکار کردن
مترادف و متضاد
dépister
éventer
percer
repérer
découvrir quelque chose
چیزی را کشف کردن
1. J'ai découvert un petit endroit très calme.
1. من این جای بسیار آرام را کشف کردم.
2. Vous allez découvrir de nouvelles méthodes.
2. شما (به زودی) روشهای جدیدی را کشف خواهید کرد.
2
پرده برداشتن
برملا کردن
مترادف و متضاد
décapoter
dévoiler
couvrir
découvrir quelque chose
از چیزی پرده برداشتن
1. Découvrez vos intentions !
1. مقاصد خود را برملا کنید.
2. Le maire a découvert la sculpture.
2. شهردار از مجسمه پرده برداشت.
3
دیدن
تشخیص دادن
مترادف و متضاد
discerner
distinguer
découvrir quelque chose
چیزی را دیدن
1. Du haut de la tour, on découvre toute la ville.
1. از بالای برج کل شهر را میبینیم.
2. Je ne suis ici que pour quelques jours et j'aimerais découvrir ce pays.
2. چند روز اینجا هستم و دوست دارم این کشور را ببینم.
4
لباس خود را درآوردن
(se découvrir)
مترادف و متضاد
enlever
se déshabiller
1.Enfant qui se découvre la nuit.
1. بچهای که شب لباسش را درمیآورد.
2.Je me découvre avant la prise la douche.
2. قبل از دوش گرفتن لباسم را درمیآورم.
5
(هوا) باز شدن
روشن شدن
(se découvrir)
مترادف و متضاد
s'éclaircir
se dégager
s'assombrir
se couvrir
Il se découvre.
هوا روشن میشود.
6
در خود متوجه شدن
متوجه شدن
(se découvrir)
se découvrir (une passion pour quelque chose)
متوجه (علاقهای نسبت به چیزی در خود) شدن
1. Elle s'est découvert une passion pour le bridge.
1. متوجه شد به بازی بریج علاقه دارد.
2. Je me suis découvert que j'adorais la littérature.
2. متوجه شدم که عاشق ادبیات بودم.
تصاویر
کلمات نزدیک
découverte
découvert
décousu
découragé
décourager
découvrir le pot aux roses
décrasser
décret
décriminaliser
décrire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان